فیلم Locke که محصول سال 2013 به کارگردانی استیون نایت شاید یکی از موفقترین فیلمهای سینمای مستقل در این چند سال باشد. فیلمی که بعضی بینندگان آن را یک فیلم بد و یکی از بدترین فیلمهای سال خطاب میکنند اما منتقدان آن را بسیار ستایش میکنند. بیشتر جدال، شاید به خاطر پایان باز فیلم باشد که به مذاق بعضیها خوش نمیآید.
خلاصهی فیلم:
فیلم اینطور شروع میشود که تصاویری از یک ساختمان در حال ساخت در شب و سپس مردی را میبینیم که لباس کارگران ساختمانی پوشیده و سوار یک BMW X5 میشود. آیون لاک (با بازی تام هاردی) با خستگی مفرطی که از سر و صورتش میبارد در یک لحظه که پشت چراغ قرمز ایستاده و میخواهد به سمت خانه برود، ناگهان تصمیمش را عوض میکند به سمت دیگری میرود. در طول فیلم و از طریق تلفنهایی که او به رئیس، دستیار، همسرش و یک زن دیگر میزند کمکم ماجرا و دلیل این تصمیم ناگهانی او را متوجه میشویم. آیون لاک مردی است کاملاً با منطق و معتقد به اصول اخلاقی، ولی چند ماه پیش به دلایلی که آنها را به همسرش اعتراف میکند با دستیارش رابطه برقرار میکند و همین امشب حاصل آن رابطه، زودتر از موعد مقرر در حال به دنیا آمدن است. قرار بوده آیون امشب کنار همسر و بچههایش فوتبال تماشا کند و فردا بزرگترین بتنریزی تاریخ اروپا را انجام بدهد اما حالا تصمیمش را گرفته تا مسیرش را عوض کند و از بیرمنگام به لندن برود تا هنگام به دنیا آمدن فرزندش آنجا حضور داشته باشد. مسلماً این تصمیم به معنی از دست رفتن زندگی مشترک و از دست دادن شغلش است اما او به همین راحتی تسلیم نمیشود. آیون نمیخواهد فرزندش یا طوری که میگوید «تک اشتباهش» مانند خودش بدون پدر بزرگ شود و نمیخواهد خودش مانند پدرش یک آدم فراری از مشکلات باشد. بنابراین هنگامی که در حال رانندگی به سمت لندن است تماسهای زیادی میگیرد تا بتواند زندگی و کارش را نجات بدهد یا به قول خودش کار درست را انجام داده باشد.
اطلاعات مربوط به فیلم:
فیلمهای تک لوکیشنی چیز جدیدی نیستند و نمونههای زیادی از آنها در تاریخ داشتهایم اما لاک به هیچوجه از نمونههای ضعیف و یا متوسط آن نیست. لاک یک فیلم پرقدرت از لحاظ ساختار و اجراست. همانطوری که در فیلمنامه بارها به اهمیت بتن اشاره میشود؛ باید اشاره کنیم که دیالوگها مانند بتن برای ساختمان فیلم و بازی خوب تام هاردی مانند یک نمای فوقالعاده از این ساختمان عمل میکنند. دیالوگها آنقدر قوی هستند که با بتن و ساختمان و مشکلات نه مثل چیزهایی بیارزش بلکه مانند موجودات زنده و قابل احترام برخورد میشود. 84 دقیقه نمای بسته از یک بازیگر و یک لوکیشن نیز میتواند بیننده را خسته کند و حوصلهی او را سر ببرد اما لاک اینگونه نیست. لاک از همان دقایق ابتدایی شما را درگیر خودش و برای دیدن ادامه کار مشتاق میکند.
بر اساس آمار سایت متاکریتیک، لاک در مجموع از متقدان سینمایی 32 نقد مثبت و 5 نقد خنثی دریافت کرده و از 100 امتیاز ممکن، میانگین امتیاز 81 را دریافت کرده است. همچنین در راتنتومیتوز 89 درصد نقد مثبت دریافت کرده و در سایت آیامدیبی میانگین امتیاز 7.1 از 10 را دارد.
دربارهی فیلم:
از آنجایی که هاردی برای شرکت در فیلمبرداری این فیلم تنها دو هفته وقت آزاد داشت و نیمی از آن هم صرف تمرین شده بود، نایت تصمیم گرفت فیلمبرداری را دو بار در هر شب و به صورت متداوم انجام دهد. هاردی در یک اتومبیل که پشت یک تریلر قرار گرفته بود مینشست و سایر بازیگران در اتاق کنفرانس یک هتل جمع میشدند و تماسهایی بدون حذف یا توقف با او در داخل ماشین برقرار میکردند. نایت به همهی بازیگران از جمله هاردی اینطور گفته بود که طوری عکسالعمل نشان بدهند که انگار مشغول اجرای یک نمایشنامه هستند، یعنی «اگر مشکلی پیش آمد، با آن کنار بیایید، همانطور که اگر روی صحنه بودید این کار را میکردید». با وجود اینکه تام هاردی در تمام فیلم فقط یک لباس پوشیده، جالب اینجاست که در پایان فیلم که اسامی دستاندرکاران فیلم میآید نام طراح لباس نیز وجود دارد! هریس زامبارلوکوس که فیلمبرداری این فیلم را با دوربینهای دیجیتال انجام داده است با سه دوربین فیلمبرداری مجزا کار میکرده، او هر بار که حافظهی دوربین خود را تعویض میکرده (هر 37 دقیقه یکبار) لنز دوربین را هم تغییر میداده است. علاوه بر این در هر شب فیلمبرداری هر دوربین را در زاویهای متفاوت کار میگذاشته. بدین ترتیب شما در طول 85 دقیقه از نگاه کردن به تام هاردی در حال رانندگی نهتنها خسته نخواهید شد بلکه همراه با موزیک و نورهای انعکاسیافته روی شیشهی ماشین به حال و هوای درونی او پی میبرید.
اما بحث اصلی روی پایان فیلم است، پایانی که بسیاری آن را ستایش میکنند و بعضیها آن را ضعیف قلمداد میکنند. باید بدانید که با پایان فیلم ساعتها با خودتان درگیر خواهید بود و در ذهنتان مجبور هستید ادامهی فیلم و زندگی آیون لاک را تصور کنید. میتوانید هرطوری که دلتان میخواهد آن را تصور کنید، اما به یاد داشته باشید که هیچ فیلمی قرار نیست و نباید حتماً زندگی کامل یک فرد را در خود گنجانده باشد، فیلم میتواند بخشی از زندگی یک نفر باشد و چه بهتر اگر مهمترین بخش زندگی یک فرد باشد. کدام بخش به نظر شما مهمتر است؟ انسانی که زندگیاش فرو پاشیده است و برای جمع کردن بقایای آن تلاش میکند؛ یا انسانی که میخواهد حتی به قیمت از هم فروپاشیدن زندگیاش کار درست را انجام بدهد؟ انتخاب با شماست. ■